|
|
نوشته شده در 19 / 8 / 1391
بازدید : 406
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند... یکی از دلها عاشق ترین باید بمیرد! شاید راه دیگری باشد،اما... اگر میخواهی بمیرم خنجر و فنجان زهر را دور انداز... تنها انگشتی بگذار بر لبانم...همین!
نوشته شده در 19 / 8 / 1391
بازدید : 732
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
این روزا مثل درختی شدم که می دونه در حال نابود شدنه اما باز عاشقانه به صدای تبر گوش میده!
نوشته شده در 19 / 8 / 1391
بازدید : 422
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
تمام روز توی اتاق،در رو روی من قفل میکردی،تا بشینم و هی آرزو کنم،خیالهای قشنگ ببافم،بعدم که میومدی همه رو می قاپیدی و با خودت می بردی!
نوشته شده در 18 / 8 / 1391
بازدید : 539
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
گاهی برگرد و بغلم کن،برگرد و تنگ بغلم کن،وقتی حافظه ی تن بیدار می شود،هوسی قدیمی دوباره در خون می دود،وقتی لبها و پوست یادشان می آید؛ و دستها هوای لمس تو را دارند،گاهی برگرد و بغلم کن، وقتی لبها و پوست یادشان می آید مرا در خود ببر با شب....
نوشته شده در 18 / 8 / 1391
بازدید : 492
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
نه طوفان رنگهای پاییزی،نه آرامش شبهای با هم بودن آرام اش نمیکرد... از سایه ای به سایه ی دیگر گریختن و در منجلاب سایه ها غرق شدن... قسمت ما پریشانی بود و عشق در سایه ها پرسه می زد و دیده نمی شد!
نوشته شده در 18 / 8 / 1391
بازدید : 478
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
دیگه میل هیچ خواستنی از تو در من نیست، نه دیدن،نه شنیدن،نه بوسیدن... چون ثابت کردی به اون قشنگی که فکر میکردم نیستی...!
نوشته شده در 18 / 8 / 1391
بازدید : 479
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
نمیخواستم اما اندازه عشق شدی،نمیخواستم اما اندازه هوس شدم،دیگه بازی تموم شد،من باختم اما تا ابد بیخیال توی بیخیال شدم،تا ابد ازم دور شدی!
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 427
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
گرچه دیگرنیستی! اما هوای عاطفه هنوز می بارد! و من هروقت که سردم می شود،با یاد آن لحظه که مرا زیر باران هوس کردی و تن پوش من شدی گرم می شوم و میخواهم بمانم همین جا،تنها زیر باران...تا ابد!
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 489
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
تو را که بیش از یک بار نمیشد از دست داد، و تو بی آنکه بخواهم تمام شدی! همان طور بی آنکه بخواهم تمام من شده بودی!!
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 433
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
وقتی عاشق کسی شدی تلخ ترین حرفها واست شیرین میشه! غم انگیز ترین شبها با یادش دل انگیزترین میشه! وقتی عاشق شدی دیگه درد رو نمیکشی با لذت تجربه می کنی! وقتی عاشق شدی،وقتی یک قلب رو تصرف کردی یعنی تو به فتح یک انسان رسیدی!
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 507
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
لمس تن تو شهوت است و گناه! حتی اگر خدا عقدمان را ببندد! داغی لبت جهنم من است، حتی اگر فرشتگان سرود نیک بختی بخوانند! هم آغوشی با تو هم خوابگی چرک آلودیست، حتی اگر خانه خدا خوابگاهمان باشد! حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم... یک بوسه،یک نگاه حتی حرامم باد! اگر...تو عاشقم نباشی!
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 454
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
هر روز با احساساتم میجنگم تا ازت بگذرم!اما همیشه مغلوب این جنگ منم،چون خیلی سخت عاشقم کردی!خیلی سخت!
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 592
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
الان دقیقا همون لحظه است که دلم میخواد مثل این آهنگی که خاطره ی با تو بودن رو پشت پرده ی چشمام به اکران در میاره،تو رو مرور کنم، نگاتو،لمس دست تو، عطر تنت رو،همیشه از ذهنم بگذر،از تک تک ثانیه هام عبور کن،اگه سهم من از با تو بودن همین گذر آنی حضور تو در فراسوی خیالمه،اگه سهم من از چشمای قشنگت،یه نگاه خیره به دوربینه!اگه محکومم دستای گرمتو،لبهای هستی بخش تو،تن پرحرارتت رو از همون خاطره ی هوای بارونی و سرد احساس کنم،اگه تسلیم بی تو بودن شدم،واسه اینه که عاشقت شدم،لرزش دل و دستم گواه عشقمه وقتی منو به میزبانی صدای مهربونت دعوت می کنی.کاش رو قولت بمونی، کاش هیچوقت قلبت قلبم رو تنها نذاره،کاش...اینقدر از این عشق نمی ترسیدم!
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 411
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
به روزای بی تو بودن عادت نمی کنم!هر چقدر میخوای سکوت کن،بی تفاوت باش، عذابم بده!فقط یادت باشه من دارم می بخشمت! تو رو با هیچ کس تقسیم نمی کنم!تنها می بخشمتمی بخشمت به کسی که دلیل نیازشی... نه دلیل بودنش!تقصیر تو نیست!مقصر کسیه که باورات و از بین برد تا من اسیر ناباوریت باشم! بذار بگم بدجور از این اسارت رنج می کشم اما ملالی نیست!عشق ابدی من؛ تو آزاد باش و جای من پرواز کن،تا از حس پرواز تو به آزادی برسم!
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 505
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
اینبار اگه دیدمت،میخوام با دستات هزار تا خاطره بسازم تا وقتی رفتی، تنها بشینم و تماشاشون کنم! اینبار اگه دیدمت، میخوام قلب تو لمس کنم تا وقتی رفتی با دستام فقط از احساس با تو بودن بنویسم،اینبار اگه دیدمت باید منو تو آغوشت زندونی کنی تا وقت رفتنت اولین اسیری باشم که وقت رهایی اشک غم می باره! اینبار...آخ اگه اینبار ببینمت پرنده های احساسمو تو آسمون تنت رها می کنم، اونقدر می بوسمت تا مسیر عشق رو تنت حک شه، تا نتونی هیچ وقت من و عشق رو گم کنی! میخوام اونقدر لبهامو رو لبات بذارم تا تا ابد طعم تو رو بگیرن... اینبار اگه دیدمت تو جنگل سبز چشات گم میشم،اونقدر گم که تو هم نتونی پیدام کنی، تا نتونی دیگه با رفتنت من و از من بگیری!...اینبار اگه ببینمت...
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 462
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
وقتی با دستات گل احساس تو قلبمو پرپرکردی، دیگه واسه اومدن بارون دعا نکردم!
نوشته شده در 15 / 8 / 1391
بازدید : 438
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
|
|
|
|
|